ایلیانوشت
کسی به جمله‌ی تاریخی میرحسین توجه نکرد!
سی سال است که جملات زیادی را در پیوند با کلمه‌ی «نظام» می‌شنویم. حفظ نظام، دشمنان قسم خورده نظام، دوستان نظام، پیاده شدگان از قطار نظام، منتقدین نظام و از این قبیل. سال‌ها با تمسک به کلمه‌ی «نظام» و حفظ آن، هر چه خواستند کردند. کشتند، شکنجه کردند، اعتراف گرفتند، تجاوز کردند و حتی بسیاری از خطوط قرمز خودشان از جمله توهین به مراجع را هم شکستند.

هیچگاه دقیق نفهمیدیم معنی«نظام» چیست. به راستی نظام چه بود که این همه برای حفظ کردنش تلاش می‌کردند؟ آیا نظام مساوی بود با عظمت آیت‌الله خامنه‌ای؟ آیا نظام عبارت بود از امنیت فردی و اقتصادی امنیتی‌های گمنام! یا سرداران سپاه و اصول‌گرایانی که هر کدام بر امپراتوری اقتصادی خود نشسته و هر منتقدی را با برچسب‌های ضد نظام، خفه می‌کردند؟ نمی‌دانم منظورشان از «نظام» اینها بوده یا نه، اما می‌دانم که هرگز در این «نظام» جایی نداشته‌ام! در طول بیش از دو دهه دیده‌ام که چگونه مردم را به جرم مخالفت با نظام! به طرق مختلف رنجاند‌ه‌اند. صدا و سیمای‌مان را دیده‌ام که طی سال‌ها، برای مصالح نظام! چه‌ها که نکرده است. تهمت زده، حقایق را وارونه جلوه داده، برنامه هویت و چراغ ساخته، رقص کنفرانس برلین را نشان داده، نمایش اعترافات داشته و در یک کلام خیلی وقت‌ها، خیلی‌ها را آزار داده است. دستگاه‌های سرکوب را دیده‌ام که برای حفظ نظام به قول شیخ عزیز روی خیلی‌ها را سفید کرده است.

در دوران هشت ساله‌ی اصلاحات چه خون دل‌ها خوردیم از اینکه منتخب بیست میلیونی مردم، برای حفط نظام! کوتاه می‌آمد و یا با تشری، وادار به کوتاه آمدن می‌شد. طنز جالب این است که حتی مبتکر کلمه‌ی «نظام»، هم در امان نبود و اینک با تنی معلول در زندان است!

واقعیت تلخ‌تر این بود که این نظام، مقدس هم شد و دیگر هیچکس نمی‌توانست کوچکترین انتقادی بکند. انتقاد از «نظام مقدس» ، واکنش سختی را برای فرد منتقد در بر داشت! طی سال‌ها، نظام همیشه تغییر پیدا می‌کرد و افرادی جای دیگران را می‌گرفتند، اما همیشه نظام همان بود و مقدس. نظام، تنگ تر و تنگ تر می‌شد. یاران نزدیک امام، سیاسیون، روشنفکران، مراجع، دولتمردان، و بسیاری، یک به یک از قطار نظام پیاده می‌شدند. نظام اما همیشه نظام بود و حفظش واجب! فقط آدم‌ها فرق می‌کردند.

به هر حال گذشت تا انتخابات ۲۲ خرداد و حوادث بعد از آن پیش آمد. «نظام» که هر کاری را با استدلال «کردیم و شد» انجام می‌داد؛ یک بار «کرد و نشد!» این بار اتفاقاتی افتاد که فراتر از تصور بود و در میان همه‌ی آنها نام فردی بر سر زبان‌ها افتاد که بیست سال سکوت کرده بود. یعنی درست از ابتدای رهبری آیت‌الله خامنه‌ای! میرحسین موسوی آمد و چیزهای دیگری به ما گفت. بعد از بیست سال کسی پیدا شد که روی حرفی که سال‌ها، تکرار می‌شد حرف زد. میر حسین گفت که اصل نظام مردم هستند. چه سخن زیبایی. اگر این‌گونه باشد چه معادلاتی که تغییر نمی‌کند. اگر این‌گونه باشد قطعا حفظ این نظام از اوجب واجبات است. اگر اصل نظام مردم باشند، بی‌گمان هیچکس مخالفان نظام را دوست ندارد. آری این حرف میر حسین که در نامه‌اش به کروبی و در حمایت از مواضع شیخ شجاع برای افشاگری‌هایش آمده، سخنی تاریخی است که باید آن را با آب طلا نوشت. اینک می‌توانیم نفسی بکشیم و بگوییم پس نظام، شماها نیستید. نظام خود ما هستیم...