ایلیانوشت
آقای ده نمکی، ابتدا از خودتان بپرسید!

در کشورهای جهان سوم، معمولا به دلیل وجود نهادهای غیرپاسخگو گاه اتفاقاتی می‌افتد که بسیار مضحک و مسخره است. آدم نمی‌داند واقعا در مقابل این قبیل اتفاقات چه واکنشی نشان دهد. بخندد، گریه کند، یا بی‌‌خیال باشد. در این‌گونه کشورها جای افراد به گونه‌ای عوض می‌شود که امر بر خود آنها هم مشتبه می‌شود. یعنی طرف فکر می‌کند نه تنها از ابتدا لایق وزارت، صدارت، درآمد؛ و چیزهای دیگر بوده، بلکه به نوعی در حق او اجحاف هم شده است! البته این ویژگی مشترک اکثر انسان‌هاست و حرجی هم بر آن نیست. عیب کلی و ریشه‌ی بیماری را باید در درون جامعه و سیستم جستجو کرد. من نیز بر آن نیستم تا در این مطلب کوتاه به ریشه‌یابی این مساله بپردازم، بلکه مایلم تا چند کلمه در ارتباط با «از حد گذراندن وقاحت» بگویم! برای روشن‌تر شدن موضوع کافی است به وبلاگ مسعود ده نمکی بروید و آخرین مطلب او را بخوانید.

مسعود ده نمکی در تازه‌ترین پست وبلاگش با عنوان «از کجا آورده‌اید؟» نوشته است: «از کجا آوردهاید؟ عنوان مستندی است که در حال تحقیق در باره آن هستم. کسانی که حرفی برای گفتن دارند و یا مصداقی را می‌شناسند که میتواند دستمایه این مستند باشد، می‌توانند با نظرات و اطلاعات و تحلیل های خود با ما همراه شوند

آقای ده نمکی عزیز! بنده حرفی برای گفتن دارم و نیز مصداقی را هم می‌شناسم. اول حرفم را می‌گویم و سپس مصداقم را خدمت شما معرفی می‌کنم تا اگر خواستید اولین مستندتان را از این فرد! بسازید.

اما سخنم این است که چه خوب بود افراد جایگاه خود را می‌شناختند. در واقع شناخت جایگاه، مقوله‌ای است که به رشد و توسعه کشور کمک می‌کند. بنابراین ابتدا اجازه دهید ببنیم جنابعالی مطابق کدام جایگاه مایلید این مستند را بسازید. آیا احساس مسئولیت می‌کنید یا با ساخت مستندتان، در جستجوی افتخاری! دیگر هستید؟ آیا به عنوان ضابط قوه قضاییه می‌خواهید این کار را انجام دهید؟ یا خدای ناکرده به دنبال اغراض سیاسی مایلید از برخی انتقام بگیرید؟ آیا صرفا می‌خواهید وظیفه‌ی هنری و رسالت معنوی‌تان را به انجام رسانید!؟ یا فکر می‌کنید ساخت این مستند هم می‌تواند بسیار پرفروش شود!؟ سوالاتی از این قبیل بسیارند، ولی یک چیز بسیار واضح است و آن هم نوعی فرار به جلو است. در واقع می‌شود این‌گونه استنباط کرد که مبنای اصلی ساخت مستند «از کجا آورده‌اید» توسط جنابعالی، پاک بودن خود شما و دزد بودن دیگران است؟ یعنی این چیزی است که به ذهن مخاطب می‌رسد. فراموش نکنیم که «رانت» معمولا اقتصادی نیست!

اما در مورد مصداق، بنده راه دوری نمی‌روم و شخص مسعود ده نمکی را خدمت‌تان معرفی می‌کنم! من فکر می‌کنم ایشان بر جایی نشسته است که جایگاه او نیست، کاری می‌کند که تمام آن را بر اساس رانت بدست آورده است. ایشان ابتدا به عنوان ضارب دانشجویان و روشنفکران شناخته می‌شد، سپس در نشریه‌هایی که تامین هزینه‌های آنها نامشخص بود، و با داشتن مصونیتی آهنین، به ده‌ها نفر از روشنفکران و نخبگان توهین‌ها کرد و افتراها زد، و ناگهان پله‌های ترقی را طی، و با سرمایه‌ای نامشخص، کارگردانی را آغاز کرد. در فیلم‌هایش با داشتن همان مصونیت آهنین، به انواع ساختارشکنی پرداخت و سرانجام به مقام شامخ کارگردان بزرگ فیلم‌های پرفروش! رسید. پس یک بار دیگر این سوال «از کجا آورده‌اید» را از خودتان بپرسید و ببینید آیا واقعا محق بوده‌اید؟ آیا واقعا در رسیدن به این جایگاه، - بنده در مورد هنرمند بودن شما اظهار نظر نمی‌کنم – از رانت استفاده کرده‌اید یا همه را براساس لیاقت و پشتکار و کارآموزی نزد کارگردانان بزرگ، بدست آورده‌اید؟

این روزها می‌بینیم که هر روز جنازه‌ای به ما تحویل می‌شود، چه خوب بود در این زمان به نقد خود می‌نشستید و یک بار برای همیشه با گذشته‌ی واقعی خودتان روبرو می‌شدید. شاید بعدها، بسیار دیر باشد!